جام قلم

صفحه اشعار محمدنصیر توکلی

جام قلم

صفحه اشعار محمدنصیر توکلی

دوتا چاقو||غزل

 

کنار ماه رخسارت، شبی از موست باور کن

دوتا چشم درخشان و دوتا ابروست باور کن


بدخشان تنت مرسل، غرور لعل بشکسته

تن آواره ام در آن، تن ارگوست باور کن


تو بالا می‌پری هردم، به پای تو نفس‌گیرم

تقاضای بلند کار چنین آهوست باور کن


یکی باید زلیخا را به چاه از نو بیاندازد

سقوط کاروان مصر، رسم اوست باور کن


چرا چشمان شوخ تو ز هرسو کشته می‌گیرد؟

تو گویی که مسلح با دوتا چاقوست باور کن


برایت یک هریرود گریه می‌کردم نمی دیدی

بیا که جزر و مد دل کنون آموست باور کن


سکوتم شعر حافظ را چنان محکم بغل کرده

که بوی واژه‌اش درد دل خواجوست باور کن


پس از یک سال شعر و واژه و شیرین سخن گفتن

هنوزم قهوه‌ی تلخ و دوتا مینوست باور کن


--------------------------

توکلی- 2 فروردین 1395

نظرات 1 + ارسال نظر
موسی عباسی مقدم جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 11:57 ق.ظ http://abbasi13.blogfa.com

شعر خوبی بود برایت یک هریرود گریه می کردم دال |آن اضافه است ودر وزن خوانده نمی شود یک هریرو خوانده می شود شعرهای شمارا که خواندم شکستگی زبانی وخارج از وزن در آنها شعرتان را از نظر ادبی کمی ضعیف جلوه می دهداین ضعفهای زبانی اگر بر طرف شود و وزنهم دقت شود عالی ست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد