تیر آهی از پسِ دیوار محکم میزنم
بر درخت قامت دلدار محکم میزنم
او که صد بیت و غزل از قامتش گفتم کنون
سنگ را بر پاکت اشعار محکم میزنم...
دانه دانه اشک بر رخسار مرسل مینهم
بغض را بر نشئهی هرخار محکم میزنم
یا چو بارانی که گاهی مینوازد گونه را
یا به قصد دادن آزار محکم میزنم
بعد تو این واژههای شعر طعنم میزند
گر که حرفی از لبت یکبار محکم میزنم
میشوم با نارفیقی چون تو سردرد و ملول
مُهر را بر کاغذ A4 محکم میزنم
چینی و چای و چراغ خانه میریزم به هم
چوب را بر چاچر سیار محکم میزنم
دست آخر شاخ و برگی را به نام ارتباط
با کلنگ و تیشه و متار محکم میزنم
بارها گفتم رقیب خویش را ای ناخلف!
دور شو! ورنه تورا بسیار محکم میزنم
ـــــــــــــــــــــــــ
23/3/1394