جام قلم

صفحه اشعار محمدنصیر توکلی

جام قلم

صفحه اشعار محمدنصیر توکلی

افتخار من – شعری در وصف وطن

افتخار من شعری در وصف وطن


وطن ای دامن پــــــــــاکت جهانِ افتخارِ من

ز پائیز جمالت، زندگی یــــــــــــابد بهارِ من

به مثل شیر مادر الفتت در تــــــار و پودم شد

جدا اصلاً نخواهد شد به مرگ از پود و تــــارِ من...

قشنگ است اوج اوجِ قله هـــــای کوهسارانت

قشنگ است دِه و دشت و چشمه سار این دیارِ من

به آن آغوش گرم تو ، و بــــا مهرت دهم پیمان

به آن نورت که می تابد، بر این شب هــای تارِ من

که عشقت را فلک از من به مکر خود نخواهد برد

اگـــر صـــد گونه مکر آرد بـــه قصد انتحارِ من

اگــــــر از اتفاق ملتت تیغی بــــه کف گیرم

حسو د و چاپلوس و بد همه گــــــردد شکارِ من

سخن از هند و کشمیر و بهارستان چه می گویی؟

برابر کی شوند اینها ، به غـــور و «پای مزارِ» مـن

ز «شیراز» و ز «گلگشت مصلا» ، نکته هــا گفتند

به من زیبد سخن گفتن ازین «جــام» و «منارِ»من

در آغوش تو ای میهن ، دویدم جــــانب مکتب

خیانت می شود گــر تو ، ز دوش افتی کــنارِ من

اگر روزی به چشم خود ببینم غصب و تـــاراجت

ز یک قــــرن حیاتِ مـــن ، بود بِه انفجارِ مــن

پدر عمر عزیزش را ، بــه این خاک وطن بخشید

منش جــان شیرین بخشم ، همین بـاشد نثارِ من

بود حُبِّ وطن از دین ، رســول الله چنین گفتست

منم تا جان به تن دارم چنین بـــــاشد شعارِ من

خدایا هرکه بــــــر خاک وطن چشم حسد دارد

به خـــــــاک و خون بیندازش خداوند قهارِ مـن


20/قوس 1390 چغچران

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد